- هم کیش
- دو تن که یک دین و یک مذهب داشته باشند، هم مذهب
معنی هم کیش - جستجوی لغت در جدول جو
- هم کیش
- دارای همان دین همدین: رفت گبری پیش گیری گفت هم کیش توام گبر گفت ار چون منی پس بر میان زنار کو. (سنائی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همدینی
دو تن که به اندازۀ هم عمر کرده باشند، هم سن، همسال
هم دامن، هم سن، همسال
هم سن و سال، باجناق
همکار، هم کردار
هم مذهب
آلیاژ
هم معنی
بی دین، کافر، بی ایمان
ترکیب
آنکه دارای دین ناپسندی است بد دین بد آیین بد مذهب ملحد، بیرحم بی عاطفه
هم قدم، همسر، برابر
دو یا چند تن که دارای یک کنیه باشند
دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند، هم کیش
مخفف کم و بیش، کم و زیاد، اندک و بسیار، نقیر و قطمیر، کمابیش، تقریباً
کسی که با دیگری دارای یک شغل و پیشه باشد، هم شغل، همکار
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
آن که ستمگری آیین دارد ستم پیشه
کم و زیاد: (زر چون بعیار آید کم بیش نگردد کم بیش شود زری کان باغش بار است)، (ناصر خسرو)، تقریبا در حدود قریب: (ز اول رفت خواهم چند گاهی درنگ من بود کم بیش ماهی)، (ویس ورامین)
هم آئین، هم مذهب، هم کیش
هم قدم، هم عنان، برابر، همسر، یار، رفیق
همچنین
کسی که با دیگری دریک شغل شرکت داشته باشد هم شغل همکار
دو یا چند کس ک دارای یک کنیه باشند (نسبت بهم) هم کنیت
همپاژنام هم کنیه
هم پایه، همتبار همرتبه همشان، دو یا چند تن که از یک خاندان باشند
قبض کننده، قابض (مزاج)، توضیح معمولا سنجد شیرین را همکشک مینامند و مراد از این تعبیر آنست که سنجد پیزی را هم می کشد و مزاج را قبض می کند و یبوست می آورد
دو یا چند تن که یک آرزو دارند هم آرزو
دو یا چندتن که بیک کار و شغل اشتغال دارند هم شغل هم پیشه، حریف رقیب: حدیث مدعیان و خیال همکاران همان حکایت زر دوز و بوریا بافست. (حافظ)، حریف کشتی: آری آری هوس کشتی همکار خوش است چارتکبیربرین عالم غدار خوش است. (گل کشتی) یا همکاران. (زردشتی) ایزدان یاور امشاسپندان مثلاایزد ماه ایزد گوش وایزد دارمهمکاران امشاسپند بهمن اند
دو یا چند کودک که از یک پستان شیر خورده اند برادر یا خواهر رضاعی: ... محمد سلمه برادر هم شیر من است
باجناق بودن هم سنی همسالی. همپاچگی
هم نژاد، هم اصل
تاکید درمعنی هم: وهم نیز نشاید که از یک چیز جز یک معنی آید لازم